صفحه شخصی سیدرسول سجادی   
 
نام و نام خانوادگی: سیدرسول سجادی
استان: فارس - شهرستان: شیراز
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  ناظر پایه 1 - طراح سازه
شماره نظام مهندسی:  17312830
تاریخ عضویت:  1389/01/27
 روزنوشت ها    
 

 آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟ بخش عمومی

13

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.

سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»

آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد،

تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»


تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»


تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»


تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»


تو گفتی «من نمی‌توانم مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»


تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»


تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد کرد»


تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»


تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»


تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»


تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»

تو گفتی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»


تو گفتی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»،

سه شنبه 27 اردیبهشت 1390 ساعت 10:34  
 نظرات    
 
آرانوس a 08:41 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
5
 آرانوس a
خیلی تامل برانگیز بود بسیار مرسی:-)
جواد دلیری راد 12:23 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
6
 جواد دلیری راد
بسیار آموزنده بود
محسن یزدیان 12:58 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
3
 محسن  یزدیان
خیلی ممنون
جواد عزیزی اجیرلو 13:55 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
5
 جواد عزیزی اجیرلو
با تشکر
خدا برایمان کافیست اگر درست انبخاب کنیم
مژگان فدایی 14:18 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
5
 مژگان  فدایی
احسنت،عالی بود.
ممنون.
یحیی بهمنی 17:57 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
2
 یحیی  بهمنی
آموزنده بود. ممنون
رضا شهرنژاد 23:41 پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
1
 رضا شهرنژاد
good